به گزارش «راهبرد معاصر»؛ شدت گرفتن جنگ اوکراین و اصرار ناتو بر فرسایشی شدن این نبرد به ایجاد شبکه جدید منازعه در نظام بین الملل منجر شده است. به عبارت بهتر، اصرار آتلانتیکی ها بر گسترش ناتو به شرق و ایجاد تنش های مزمن و پایدار در حیاط خلوت روسیه نتیجه ای جز شکل گیری شبکه ها و زیرساخت های تقابلی (از جنس دائمی) در جهان نداشته است.
فراتر از آن، توسعه طلبی مشترک آمریکا و برخی شرکای اروپایی آن در شرق آسیا و مداخله گرایی آنها در تایوان بر عمق و دامنه منازعه افزوده است. نام این پروسه را می توان بازتولید بحران در نظام بین الملل خواند؛ روند خطرناکی که نقش آمریکا و اتحادیه اروپا در خلق، تثبیت و استمرار آن غیر قابل انکار است.
به تازگی اتحادیه اروپا در اقدامی که حکایت از هم پوشانی راهبردی آن با واشنگتن دارد، تحریم های گازی گسترده جدیدی علیه روسیه تصویب کرد
کنشگری غرب در محیط پیرامونی روسیه به آغاز جنگ اوکراین در سال 2021 میلادی منجر شد. با وجود این، اکنون منازعات جاری در نظام بین الملل به حوزه آسیای مرکزی و اروپای شرقی محدود نمی شود و شاهد «شبکه سازی بحران» و حتی ایجاد اتصالات و مجاری آن از سوی غرب هستیم. غرب آسیا، آسیای مرکزی، اروپای شرقی و شرق آسیا نقاط کانونی و هدف بحران سازی آمریکا به شمار می روند.
متعاقب خلق بحران، آمریکا و شرکای اروپایی آن تلاش می کنند از خروجی بحران و شکاف های ایجاد شده در مناسبات غیرطبیعی و بحرانی بیشترین بهره را به سود منافع سلطه گرایانه و توسعه طلبانه خود کسب کنند.
به تازگی اتحادیه اروپا در اقدامی که حکایت از هم پوشانی راهبردی آن با واشنگتن دارد، تحریم های گازی گسترده جدیدی علیه روسیه تصویب کرد. همان گونه که مشخص است، شاهد شکل گیری منازعاتی پایدار در حوزه روابط بین الملل هستیم که غرب تصور کرده ایجادش به معنای تثبیت و بهره گیری از ظرفیت های آزاد شده در بطن منازعات خواهد بود.
بسیاری از راهبردنویسان و صاحب نظران موضوعات بین المللی و امنیتی در آمریکا و اروپا نسبت به استمرار بحران سازی از سوی سیاستمداران غیرحرفه ای و کوته بینی مانند جو بایدن، آنتونی بلینکن، دونالد ترامپ و مایک پمپئو هشدار داده اند. این سیاستمداران غیر حرفه ای در اروپا نیز ظهور و بروز دارند؛ جایی که افرادی مانند امانوئل مکرون، اولاف شولتز و فن درلاین نه تنها قدرت تحلیل و رصد زیرساخت ها، ثوابت و واقعیت های جاری در نظام بین الملل (آن هم با استناد به آنچه در قرن 21 رخ می دهد) از دست داده اند، بلکه از مدیریت مناسبات داخلی و خارجی مجموعه متبوع خود؛ یعنی اتحادیه اروپا نیز غافل مانده اند.
آنچه در انتخابات پارلمانی اخیر اروپا رخ داد و منتج به ارتقای جایگاه احزاب ملی گرا و افراطی در قاره سبز شد، بیانگر پس زدن سیاستمداران سوسیال دموکرات و محافظه کار میانه اروپایی از سوی مردم است. در چنین شرایطی تکلیف شبکه سازی بحران به وسیله بازیگران غربی مشخص است. آنها شبکه جنگ و منازعه ایجاد می کنند، اما قدرت مدیریت آن را در آینده ای نزدیک یا دور نخواهند داشت. افزایش بحران و بازگشت آن به محیط امنیتی غرب، قطعی و قریب الوقوع ترین احتمالی است که در آینده نزدیک و دور شاهد مصادیق آن خواهیم بود.